با خنده میگه:
فلانی! دخترک درونت رو از دست دادی.
با خودم میگم:
من این زن بالغ زخم خورده ی افسرده رو که نیمه شب ها تا صبح با اندوه عمیقش دست به گریبانه دوست تر دارم و دو دو تا چارتاهاش رو عاقلانه و پخته تر می بینم.
و اون پیش خودش فکر میکنه، فلانی حتما کسی رو داره که به خاطرش از فرصت هاش میگذره.
و من و بالغ درونم پنجه بر گلوی هم میفشاریم.
درباره این سایت